یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
عشق مامانی وباباییعشق مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

یسنا دختر ناز مامان

سلام

نه ماهگیت مبارک جیگر..

هووووووورااااااااااااااااااااااا   دخملکم   ماهه شد   ماه به ماه که میگذره برای من و بابا مهدی عزیزتر میشی و خودت   رو توی دلمون بیشتر جا میکنی   با تمام وجوووووووووووووود دوستت داریم         ...
28 ارديبهشت 1393

باد کنک بازی....

سلام به روی ماهت عزیز مادر دختر قشنگم امروز صبح گوشی مامان رو گرفته بودی دستت و دور تا دور خونه دنبال یه بادکنک چهار دست و پا میرفتی خیلی جالب بود فدای نگاه خوشگلت بشم الاهی     دوستت دارم عزیزم ...
27 ارديبهشت 1393

آش رشته به یاد موندنی...

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چی بگم دخترم که الان کلی با خستگی دارم برات مینویسم امروز با عزیز جون تصمیم گرفتیم وسایل آش رشته رو ببریم باغ و روی آتیش آش بپزیم اولش که با هزار بیچارگی اتیش درست کردیم بعد هم باکلی  بدبختی آش رو پختیم همین اومدیم با خیال راحت یه آش خوشمزه بخوریم چنان باد و بارون وطوفان و خلاااااااصه تمامی بلایای آسمانی بر سرمان نازل شد ما هم همه چیز رو تند تند جمع کردیم برگشتیم خونه نشستیم آش خوردیم.................................................... ...
23 ارديبهشت 1393

روزت مبارک عشق من..

  همسر عزیزم ، باش و با بودنت باعث بودن من باش   توی این روز عزیز ، توی این لحظه های قشنگ   زیباترین کلمه ای که میشه گفت یک ” دوستت دارم   به همراه یک آسمان عشق و تمنا   بابت تمام روزهای خوب و پرآرامشی که بهم دادی ازت ممنونم   وبهت قول میدم عشقی ابدی وبا ارامش بهت بدم   تا همیشه در کنار هم از زندگی لذت ببریم   با عشق همسرت   سحر     بابا جونم روزت مبارک   دخترت یسنا     ...
22 ارديبهشت 1393

ولادت حضرت علی مبارک

  روز تولد حضرت علی تنها روز پدر نیست … روز بزرگداشت مقام مردانگی و انسانیته … و اون گنجی یه که هر کسی نمی تونه دارای اون باشه … روز موجودی با محبت به نام پدر ..   روز مرد به تمامی مردان عالم مبارک     ...
22 ارديبهشت 1393

مامان بابا دوستون دارم خیلی زیاد

  پسر بچه و درخت سیب   یکی بود     یکی نبود ... در روزگاران قدیم درخت سیب تنومندی بود ... با ...پسر بچه کوچکی ...این پسربچه ...   دوست داشت با این درخت سیب مدام بازی کند ...از تنه اش بالا رود از سیب هایش بچیند و بخورد و در سایه اش بخوابد... زمان گذشت ... پسر بچه بزرگتر شد و به درخت بی اعتنا دیگر دوست نداشت با او بازی کند.....................................................   اما روزی دوباره به سراغ درخت آمد ... درخت سیب به پسر گفت: های بیا و با من بازی کن.پسر جواب داد: من که دیگر بچه نیستم که بخواهم با درخت سیب بازی کنم...به دنبال سرگرمی های بهتر هستم و برای خریدن...
20 ارديبهشت 1393

این آخر هفته...

سلام سلام گلاب خانوم قشنگ مامان این اخر هفته حساااااااابی سرمون شلوغ بود عمه پری اینا عزیز جون رو برگردوندن و اخر هفته رو پیش ما موندن بابا مهدی هم توی باغ بابا جون کنار استخر یه الاچیغ خیییییییییییلیی ناز ساخته با یه باربیکیو قشنگ واسه کباب خورونمون ایشالله یه روزی بابا  جون عباس و خاله سانی و مامانی ناهید هم بیان با هم بریم اونجا کباب خورون و کلی مثل این اخر هفته خوش بگذرونیم راستی دوربین یادم رفته بود این دفه برم عکس هاشو براتون میزارم.
20 ارديبهشت 1393

یا امام رضا....

مدتی هست که توی زندگیم یاد گرفتم چیزی رو به زور از خدا نخوام   هرچی به حکمت خودته همون بشه من بنده هیچ کارم   واسته گذاشتم غریب خراسان رو تا از غربتم کم کنه     ...
15 ارديبهشت 1393