یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
عشق مامانی وباباییعشق مامانی وبابایی، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

یسنا دختر ناز مامان

سلام

رویش هم زمان دندون 3 و4 دخملی...

                                  سلاااااااااام سلاااااااااام خبر دار دخملک مامان هم زمان دندون 3 و4 رو در آورده اما فعلا دندون 3 بیشتر خود نمایی میکنه اگه خدا بخواد تا چند روز اینده دندون 4 هم کامل دیده میشه       ...
18 خرداد 1393

تعطیلات این هفته...

این هفته بعد از برگشتن از مسافرت ما مهمون داشتیم که بردیمشون باغ و توی باربیکیو که بابا مهدی ساخته ناهار جوجه دادیم و واسه شام هم از بعد ناهار ابگوشت بار گذاشتیم جاییییییییییییییییییییییییییه همگی مخصوصا خانواده من ینی مامان سحر حسابی خالی بود     اینم عکس آلاچیق که قولش رو داده بودم اون بالا پشتش هم استخره که گفتم     بفرمایید آبگوشت ...
16 خرداد 1393

نه ماهگیت مبارک جیگر..

هووووووورااااااااااااااااااااااا   دخملکم   ماهه شد   ماه به ماه که میگذره برای من و بابا مهدی عزیزتر میشی و خودت   رو توی دلمون بیشتر جا میکنی   با تمام وجوووووووووووووود دوستت داریم         ...
28 ارديبهشت 1393

باد کنک بازی....

سلام به روی ماهت عزیز مادر دختر قشنگم امروز صبح گوشی مامان رو گرفته بودی دستت و دور تا دور خونه دنبال یه بادکنک چهار دست و پا میرفتی خیلی جالب بود فدای نگاه خوشگلت بشم الاهی     دوستت دارم عزیزم ...
27 ارديبهشت 1393

آش رشته به یاد موندنی...

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چی بگم دخترم که الان کلی با خستگی دارم برات مینویسم امروز با عزیز جون تصمیم گرفتیم وسایل آش رشته رو ببریم باغ و روی آتیش آش بپزیم اولش که با هزار بیچارگی اتیش درست کردیم بعد هم باکلی  بدبختی آش رو پختیم همین اومدیم با خیال راحت یه آش خوشمزه بخوریم چنان باد و بارون وطوفان و خلاااااااصه تمامی بلایای آسمانی بر سرمان نازل شد ما هم همه چیز رو تند تند جمع کردیم برگشتیم خونه نشستیم آش خوردیم.................................................... ...
23 ارديبهشت 1393

این آخر هفته...

سلام سلام گلاب خانوم قشنگ مامان این اخر هفته حساااااااابی سرمون شلوغ بود عمه پری اینا عزیز جون رو برگردوندن و اخر هفته رو پیش ما موندن بابا مهدی هم توی باغ بابا جون کنار استخر یه الاچیغ خیییییییییییلیی ناز ساخته با یه باربیکیو قشنگ واسه کباب خورونمون ایشالله یه روزی بابا  جون عباس و خاله سانی و مامانی ناهید هم بیان با هم بریم اونجا کباب خورون و کلی مثل این اخر هفته خوش بگذرونیم راستی دوربین یادم رفته بود این دفه برم عکس هاشو براتون میزارم.
20 ارديبهشت 1393

یه جمعه ی عاااااااالی...

سلام سلام قشنگ ترین دختر دنیا همه میگن زیاد لوست نکنم ولی دختر باید لوس باشه باید دل نازک باشه تا نکنه کسی تاب دلشکستگیشو داشته باشه دختر باید بابایی بشه تا باباش بدون یاد اون تاب نیاره چه برسه بدون وجودش منم تا میتونم تورو لوس و بابایی بار میارم دیروز جمعه من به بابا مهدی پیشنهاد دادم نهار ببریم بیرون بخوریم اونم که امکان نداره بگه نه با کمال میل قبول کرد خیییییییییییییییییییییییییییییییییییلیییییییییییییی خوش گذشت عزیزم   اینم عکساش       بازم هندوونه میخوام مامان جون ...
13 ارديبهشت 1393

میوه خورونه.......

عسلکم دخملکم امروز تصمیم گرفتم موز رو به تیکه های کوچیک تقسیم کنم برات تا خودت بخوری فدات بشم الاهی خیلی ناز میخوردی اخرش هم ظرف رو کلا برگردوندی   اینم عکساش   این خط قرمزی که روی پیشونیته مال شیطونی امروزه که با صورت خوردی به میز تلوزیون   اینم از دست گل اخر ماجرا ...
9 ارديبهشت 1393

دخترم دیگه خانم شده....

عزیز دلم ای جووووووووووووووووووووووووووووونم الهی قربون دستای کوچولوت برم من امروز وقتی مای بیبی شما رو عوض کردم تلفن زنگ خورد وقتی برگشتم دیدم شما دیگه نخوابیدی و از روی تشک تعویضت بلند شدی و خودت داری تا میکنیش تا بزاری سر جاش فدات بشم الاهی       ...
7 ارديبهشت 1393