اولین شب چله
دختر نازم قسمت بود تا اولین شب چله زندگیتو خونه عمو بهروز و زن
عمو مهناز باشیم اخه عزیز جون کلیه هاشو عمل کرده بود چند هفته ای
میشد که خونه عمو بهروز مونده بود ما هم که رفتیم دنبالش تا بیاریمش
خونه دیگه اون شب شب چله بود و اونجا موندیم اولین سفره شب چله
زندگیت پر برکت و خیلی خوشگل شده بود که با سلیقه مامان و عمو
بهروز چیده شد البته زن عمو هم نظر داد نا گفته نماند تا بعدا گلگی
پیش نیاد اون شب لباس هندوانه ای تنت کردم تا جزئی از سفره
بشی خیلی دوستت دارم دخترم برات تو ارزوی بهترین روزها و سالها رو
کردم واسه خودم ارزوی اینکه سال دیگه شب چله پیش اون یکی مادر
بزرگ و پدربزرگت باشیم وچله با برکت سفره بابا عباس شروع بشه.
راستی یادم رفت بگم پارسال شب چله مامان فهمیدم تو توی دلمی
عکس ها: