هر روز که میگذره دخترم خوشگل تر و با مزه تر میشی الان دیگه میتونی تا حدی گردنت رو نگه داری با صدای بلند ذوق کنی واسه کسی که باهات حرف میزنه بخندی و از همه مهمتر با اشک گریه کنی الان دیگه شبها زیاد بیدار نمیشی و تا خود صبح با من میخوابی روز به روز عشقم بهت بیشتر میشی اما روز به روز قلبم بیشتر میشکنه از اینکه مامان ناهید و بابا عباس هنوز هم نمیخوان نوه خودشون رو ببینن اینم چند تا عکس جدید از دختر قشنگم ...
دخترم تو بهت رین و هنرمند ترین بابای دنیا رو داری چون تو روز عید قربان صبح تصمیم گرفت برات یه تخت خواب قشنگ بسازه از ساعت 11 صبح شرو کرد ساعت 3 بعد از ظهر تخت خوابت اماده بود بابت این تخت خواب به بابایی یه ماچ ابدار بدهکاری ...
دختر قشنگم از وقتی وارد 2 ماهگی شدی هر کس که باهات حرف میزنه نگاش میکنی و براش میخندی با هزار زور رو تلاش تونستم این پستونک رو تو دهنت نگه دارم تا یه عکس ازت بگیرم اخه همش از دهنت پرتش میکنی بیرون ...
دختر نازم بابا مهدی این عکس و ازت انداخت و روش کلی کار کرد تا واسه تولد مامان ناهید براش بفرستیم شاید با دیدن عکست دل مامان ناهید و بابا عباس بخواد از نزدیک ببیننت ولی خوب مثل اینکه اشتباه میکردیم ولی خانوم کوچولوی مامان ناراحت نشو امیدوارم یه روزی همه چیز درست بشه و اونا هم دختر منو ببینن. ...