لغت نامه یسنایی به همراه کلی عکس...
سلام سلام عشق مامان خیلی وقته که برات چیزی ننوشتم امروز بالاخره وقت کردم تا کمی هم پای سیستم وقت بزارم و برات بنویسم عزیز دلم الان توی 13 ماه و نیمگی این لغتنامه مخصوص خودته عزیزم که میتونی بگی :
اولین کلمه ای که گفتی : داداش
الان هم برای صدا زدن عزیز جون کامل و واضح میگی عزیز ... به انگور میگی انور ... میری دم در یخچال وای میستی و همش میگی انور انور تا بهت انگور بدم جای نون رو نشون میدی میگی نون وقتی میگم یسنا توپت کو میری به سمتش میگی اونا اونا توووپ توووب وقتی که جاتو کثیف کرده باشی بخوام بشورمت جلو در دست شویی میگی جیش جیش هر کاری رو هم که بهت بگم دقیق انجامش میدی وقتی در خونه بازه و میگم یسنا درو ببند میری میبندی وقتی میگم محکم ببند با یه حالتی که انگار داری تلاش بیشتری میکنی هی درو هل میدی خلا صه کلی نازو باهوشی دختر عزیزم
هزار ماشاااااااااالله
تنها کلمه ای که نمیگی مامان و بابا
اینجا رفته بودیم بیرون از این کلاه گیس خوشم اومدم گذاشتم سرت عکس گرفتم
الاهی فدات بشم تو ماشین رو پای من خوابت برده بود
رفته بودیم فروشگاه گیر داده بودی به دمپایی ها منم یه دونه خوشگلش رو خریدم برات
ای جون دلم با دیدن این عکس به یاد اون روز کلی میخندم عزیزم
چقدر از تاپ بازی لذت میبری عزیزکم
اینجا اولین باریه که خودت با چنگال ماکارونی خوردی
حاضر شده بودی بریم عروسی خاله ی یلدا
اینجا بابا به مناسبت تولد مامان ما رو ناهار برد بیرون اولش خیلی خانومانه نشته بودی ولی وقتی یخت آب شد اونجا رو کم مونده بود کلا بهم بریزی که بابا مهدی یه جدیت نشون داد و شما باز هم خانوم شدی
قربونت بشم عشقم